کمک به نرگس اشتری | Help Narges K Ashtari

وبلاگی برای جمع آوری محتوای مربوط به نرگس اشتری و کمپین کمک به او

کمک به نرگس اشتری | Help Narges K Ashtari

وبلاگی برای جمع آوری محتوای مربوط به نرگس اشتری و کمپین کمک به او

کمک به نرگس اشتری | Help Narges K Ashtari

وبلاگی برای جمع آوری محتوای مربوط به نرگس اشتری و کمپین کمک به او.

بایگانی
  • ۱
  • ۰

عکس از traj.net

شب گذشته (دوشنبه - ۱۲ مهر ۱۳۹۵)  به صورت اتفاقی در کانال تلگرام وحید آنلاین ، مطلبی مربوط به نرگس کلباسی اشتری دیدم که بسیار نظرم را جلب کرد، سپس مطالب کانال تلگرام نرگس را خواندم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم! تا پیش از این هیچ وقت اسم نرگس اشتری را هم نشنیده بودم!، اولین سوالی که در ذهنم به وجود آمد همان سوالیست که سپهر سلیمی در مصاحبه ای از او پرسیده بود، واقعا چرا باید کسی عطای دنیای پر زرق و برق غرب را به لقایش ببخشد و به دنبال محروم ترین افراد و محروم ترین کودکان در یکی از محروم ترین مناطق  هند بگردد؟

از تقریبا ۱۳ یا ۱۴ سالگی با تمام وجود مشغول به کار بودم، در دبیرستان به خاطر اختصاص دادن بیش از حد زمان به کار و عدم توجه به درس اخراج شدم، در دانشگاهی که هنوز تکلیف ادامه یا بیخیال شدنش نیز مشخص نیست مانده ام زیرا بازدهی آن در کارم بیش از اندازه کم است! سالهاست همه هم و غمم آن است که فلان موارد را یاد بگیرم و فلان مسیر را بروم که بعد از فلان زمان امکان مهاجرت برایم باشد! به کجا؟ شاید سیلیکون ولی! (آرزو بر جوانان عیب نیست،هست؟!) نه برای آنکه برای همیشه بمانم، برای آنکه بتوانم برای سالها آنجا نیز با تمام قوا کار کنم و قدرت و سرمایه ای که پیدا کردم، برگردم به سرزمینی که با دارا بودن فلان حجم مخازن نفتی و فلان حجم مخازن گازی و فلان حجم معادن هنوز هزاران مدرسه اش نیاز به بازسازی دارد و مدرسه ای میسوزد و کودکانش را طعمه حریق میکند و دیوار مدرسه ای نیز بیش از این توان تحمل این ظلم ها را ندارد و بر سر فرزندان این آب و خاک فرو میریزد ...!

اما به یک باره کاخ آرزوهایم بر سرم فرو میریزد وقتی میبینم برای تبدیل دنیا به جایی بهتر نیاز به سرمایه بیل گیتسی و یا پروژه های مارک زاکربرگی نیست، فقط کافیست از جایی شروع کنی ...

احساسی از درونم میگوید "شما کمتر به اطرافیانت آسیب برسان، سیلیکون ولی رفتنت و با سرمایه برگشتن و مدرسه ساختنت پیش کش...!!".

در روزگاری قرار داریم که بیش از هر زمان در حال تولید داده هستیم، شاید حجم اطلاعاتی که NSA و شرکا از ما ذخیره کرده از حجم کل داده هایی که از اولین خط خطی های نامفهوممان توی غارها تولید کرده ایم، بیشتر باشد، در زمانی که ترس ایلان ماسک ها و بیل گیتس ها از اشغال این کره خاکی و منقرض شدن نسل بشر است، برای من سوال است که "پس کی احساسات و عواطف انسانی رو ذخیره میکنه؟! "

وقتی پیوند کانال تلگرام نرگس را برای چند همکار فرستادم اولین جملاتی که گرفتم یک چیز بود "پسر تو با این همه سابقه کار هنوز این اسپم هارو باور میکنی؟" و یا دوستی که میخواست منو قانع کنه که بدون شک نه مسئولین هندی بلکه مسئولین هیچ جای دنیا با این کمپین ها و دادخواست ها ککشون هم نخواهد گزید!

در این کره خاکی ۷-۷.۵ میلیارد نفری به هزاران نفر ظلم میشود، هر روز صدها دیکتاتور و ظالم به قدرت میرسند و صدها نفرشان میمیرند، شاید  فرزندان آینده من حتی یکبار هم در عمرشان اسامی افرادی چون نرگس و گاندی و نلسون ماندلا و مادر ترزا و ... را نشنوند، اما برای من یک چیز مهم است و آن حسی به نام انسان دوستیست! این افراد و هزاران و میلیونها مثالشان مهم ترین تاثیرشان در ثبت انسانیت در تاریخ است!

برایم مهم نیست چه کسی این نوشته را میخواند، چه نرگس باشد، چه فرزندان آینده ام و چه رباتی که در حال ذخیره اطلاعات برای ارسال به دوستانمان در مریخ است! دیگر این کره خاکی برای ما کوچک است، هر روزمان درگیر عکسهای کوه های سطح مریخ و خانه آینده خودمان و فرزندانمان است، فقط لطفا هر جای این جهان که می روید قدری بیشتر انسانیت نیز با خود ببرید، یک پیمانه نرگس و گاندی و ماندلا هم اضافه تر مشکلی پیش نمی آورد ...


پانوشت: حدود ۲۷ ساعت از اولین باری که اسم نرگس به گوشم خورده میگذرد، بنده هیچ گونه ارتباطی با نرگس ندارم و به هیچ وجه نظری ندارم که آیا حرف های نرگس حقیقت است یا دروغ، (کمی تحقیق بد نیست! ) اصلا همچین داستانی وجود دارد و یا شوخیست از طرف یک جمعی، در زمانی که رسانه های ما در خواب زمستانی به سر میبرند، نمی شود بیش از این از ما توقع داشت! اما میدانم که ایجاد یک وبلاگ و امضای یک دادخواست اینترنتی نه چیزی از من کم میکند و نه موجب افزایش اسپم های اینترنتی میشود!

تنها دلیلم برای ایجاد این وبلاگ هم ذخیره محتوای مربوط به نرگس در این بازه زمانیست، زیرا نه تلگرام و پاول دورف قرار است عمر آنچانی بکنند و نه خبرگزاری های ما توان ذخیره این اتفاقات را دارند، شاید در کنار اطلاعاتی که موتورهای جستجو ذخیره میکنند و جاسوسی هایی که از کاربران میکنند، کش شود و سالها بعد شخصی به عنوان اشیای عتیقه کشفش کند! (داده عتیقه مناسب تر است!)

پانوشت دو: بعد از خواندن مطالب این وبلاگ میتوانید در کانال تلگرام نرگس عضو شوید، همچنین در دادخواست اینترنتی نرگس نیز شرکت کنید.

نکته: درباره وب سایت Change.org به هیچ وجه اطلاعی ندارم و حتی وقت نکردم صفحه ویکی پدیای آن را بخوانم، نمی دانم رای دادن یک شخص با چندین ایمیل خلاف قوانین آن هست یا نه اما به هر صورت این وب سایت اطلاعات شما مانند آی پی را ذخیره میکند، اگر میخواهید با چندین ایمیل رای دهید از پرایوت بروزینگ (گشت و گذار خصوصی! عجب معادل فارسی شد!) و فیلترشکن استفاده کنید، بعد از هر رای فیلترشکن را قطع و وصل کنید که با آی پی جدید رای دهید، من با ۵-۶ ایمیل واقعی و فعال خودم رای دادم و علاقه ای به تقلب بیش از این نداشتم، شما نیز چنین کنید!

همچنین اگر دسترسی دارید، لطفا صفحه Change.org در ویکی پدیای فارسی را نیز ایجاد کنید شاید روزی مسئولین ما قدری به این مجموعه ها نیز توجه کردند و به کارمان آمد!

پانوشت سه: خدا پدر تیم برنرزلی را بخاطر این وب بیامرزد! امیدوارم این حجم از پیونددهی روح کسی را آزار نداده باشد!

نکته: احتمال اشتباه در نوشته ها بسیار زیاد است چون بسیار ارتباطم با این اتفاقات کم بوده و شدیدا درگیر روزمرگی هستم، لطفا در صورت مشاهده هر گونه اشتباهی در این بلاگ از طریق نظرات بگویید که اصلاح کنم. تشکر فراوان

John Doe ، شمسی : سه شنبه - ۱۳ مهر ۱۳۹۵-  میلادی : Tuesday - 2016 04 October



بروزرسانی: دوستان عزیزی که از طریق موتورهای جستجو وارد این وبلاگ شده اند میتوانند با مشاهده صفحه اصلی وبلاگ (اینجا را کلیک کنید) تمامی محتوا و اخبار مربوط به نرگس را بخوانند و همچنین در جدیدترین مطلب وبلاگ (تا این لحظه) از پیگیری وضعیت حقوقی نرگس اشتری توسط سرکنسول ایران در حیدرآباد هند آگاه شوند.

بروزرسانی دو: همچنین از مطلب برگزاری دادگاه نرگس کلباسی اشتری (اینجا کلیک کنید) دیدن کنید.

  • ۰
  • ۰


دادگاه نرگس کلباسی اشتری در شهر رایاگادا هند با حضور نوریان سرکنسول ایران در حیدراباد هند - عکس از کانال تلگرام ایرانیان جنوب هند

در روز جمعه - ۱۶ مهر ۱۳۹۵ - Friday - 2016 07 October در ساعت ۱۲:۲۳ عصر به وقت تهران، دو تصویر در کانال تلگرام ایرانیان جنوب هند در رابطه با برگزاری دادگاه نرگس کلباسی اشتری قرار گرفت، با تشکر از جناب حسن نوریان، سرکنسول جمهوری اسلامی ایران در حیدرآباد هند که به وعده خود عمل کرده و همراه با یک وکیل خانم خبره در دادگاه نرگس در رایاگادا هند حاظر شدند، بدون شک این پیگیری جدی سبب افزایش محبوبیت مسئولین وزارت امور خارجه ایران و همچنین توجه بیشتر رسانه های بین المللی جهت اثبات حقانیت نرگس خواهد شد، متاسفانه تا این لحظه هیچ فعالیتی از خبرگزاری های رسمی و فعال فارسی زبان ایرانی مشاهده نکردم و علی رغم ایمیل های فراوانی که به اکثر خبرگزاری ها ارسال کرده ام هیچ جوابی دریافت نکرده ام، تشکر فراوان هم میکنم از مردمی که خود به تنهایی هر یک بیش از هر رسانه ای خبر نرگس را در توییتر و فیس بوک و اینستاگرام و تلگرام پخش کرده اند و بدون کمک حتی یک خبرگزاری رسمی، تا الان ۸۵،۸۸۰ امضا در دادخواست اینترنتی قرار گرفته.


دادگاه نرگس کلباسی در شهر رایاگادا هند با حضور نوریان سرکنسول ایران در حیدراباد هند

همچنین در صفحات اینستاگرام متاسفانه به اشتباه ذکر شده بود که امضای دادخواست اینترنتی نرگس اشتری جهت جلوگیری از اعدام ایشان هست (!) در حالی که هنوز هیچ حکمی در این رابطه صادر نشده و پرونده در دست پیگیریست، نرگس نیز امروز صبح مطلبی در همین رابطه در کانال تلگرام کمک به نرگس ارسال کرد که در ذیل آمده:

توضیح مهم
سلام همراهان عزیز
خبردار شدم در بعضی صفحات اینستاگرام و یا تلگرام عنوان شده که امضا کردن طومار اینترنتی برای جلوگیری از حکم اعدام است!
دوستان عزیز تا الان هیچ حکمی صادر نشده و پرونده در مرحله تحقیقات است.
امضای طومار برای نشان دادن حساسیت عمومی نسبت به این پرونده است تا مقامات محلی شهر رایاگادا تصور نکنند می توانند بر اساس مناسبات قومی و به قصد اخاذی حقیقت را ذبح کنند. بدبختانه عدالت در این شهر معنی ندارد و همه چیز بر اساس روابط پیش می رود و امضاها به آنها گوشزد خواهد کرد که ده ها هزار نفر خارج از این شهر, این پرونده را دنبال می کنند.
ضمن تشکر فراوان از همه دوستان عزیزی که در روزهای اخیر با ایجاد صفحات مختلف سعی در حمایت از خواهر کوچک خود داشته اند به اطلاع می رسانم تنها وسیله ارتباطی من با شما از طریق همین کانال به آدرس @helpnarges می باشد.
دوستتان دارم ❤️
نرگس کلباسی اشتری
شانزدهم مهر. رایاگادا, هندوستان

این مطلب بعد از دریافت هر خبری از دادگاه نرگس بروز خواهد شد، لطفا جهت آگاه شدن از نتیجه دادگاه نرگس در کانال تلگرام کمک به نرگس عضو شوید و همچنین جهت جلب توجه بیشتر رسانه های بین المللی از دوستان و خانواده خود بخواهید که دادخواست اینترنتی را امضا کنند.

بروزرسانی : در ساعت ۳:۱۲ عصر روز جمعه - ۱۶ مهر ۱۳۹۵ مطلب جدیدی به شرح زیر در کانال تلگرام ایرانیان جنوب هند قرار گرفت:


حسن نوریان ، سرکنسول ایران عصر روز جمعه ١٦ مهر راجع به قضیه نرگس کلباسی با رییس دادگستری رایاگادای هند دیدار کرد. این جلسه بسیار سازنده و موثر توصیف شده است.

همچنین این خبر در سایت دنیای بانک نیز پوشش داده شده است.

روزنامه مردم سالاری چاپ شنبه ١٧ مهر، خبر دادگاه نرگس را اینگونه پوشش داد.
شایان ذکر است که طبق توضیح کانال نرگس، حکم ایشان اعدام نبوده و أساساً تاکنون حکمی صادر نشده است و وی بخاطر تهدید برخی افراد تبهکار و هم دستی پلیس با آنان، از مردم تقاضای حمایت کرد که منجر به دخالت فوری و مستقیم نهادهای ایرانی شد:

بروزرسانی دو : در ساعت ۹:۳۴ عصر به وقت تهران نیز نرگس اشتری شرح دادگاه امروز را در کانالش نوشت که در ذیل آمده:

سلام یاران و هموطنان خوبم
صبح امروز جلسه دادگاه من بود. فضای دادگاه به واسطه حضور جناب آقای نوریان, سرکنسول محترم ایران در حیدرآباد بطور کلی متفاوت از قبل بود.
در جلسه امروز یکی از پسرهای مرکز ما به عنوان شاهد صحبت کرد و توضیحاتی به قاضی داد.
در بخش دوم دادگاه اعلام شد که سرقاضی منطقه می خواهند با آقای نوریان و وکیل من صحبت کنند. گفتگوی آنها حدود نیم ساعت طول کشید.
پس از جلسه آقای نوریان به من اعلام کردند که قاضی اعلام کرده نرگس به هیچ وجه زندان نخواهد شد اما ممکن است جریمه مالی پرداخت کند. همچنین گفته شده باید مالکیت خانه ها و مراکزی که برای کودکان فقیر و نابینا ساخته ام را واگذار کنم. همچنین قول داده اند پرونده تا یک ماه آینده مختومه اعلام شود.
از طرفی از شنیدن این خبر خوشحال هستم. خوشحال از اینکه متوجه واقعیت شده اند و خطر زندان رفع شده است. اما از دیگر سو معتقدم این عادلانه نیست. من جرمی مرتکب نشده ام که مجبور به دادن جریمه شوم و از آن مهمتر آن خانه ها و مراکز متعلق به بچه هاست که برای ساختن هر وجب آن در این شش سال خون دل خورده ام و حاصل کمک های مردمیست که به عشق بچه ها کمک کرده اند.
می دانم همیشه همه چیز بر وفق مراد انسان نخواهد بود. آن هم در این شهر کوچک و این سیستم اداری و قضایی غیرمنصفانه...
از خدا کمک می خواهم که بهترین راه را به من نشان دهد. توکل می کنم به او. برایم دعا کنید و همچنان پشتیبان خواهر کوچکتان باشید. از فردا با رفتن آقای نوریان, باز تنها ایرانی این شهر خواهم بود.
تاریخ جلسه بعدی دادگاه بیست اکتبر (بیست و نهم مهرماه) خواهد بود.
ذکر سه نکته دیگر لازم است. نخست: هنوز هیچ حکمی صادر نشده است. دوم: سیستم شمارنده طومار اینترنتی در اختیار من نیست و بطور اتوماتیک هر بار اعلام می کند که برای رسیدن به عددی بالاتر امضای بیشتری لازم است, از ابتدا هیچ سقفی برای تعداد امضا ها تعریف نکرده بودم. سوم: این کانال @helpnarges تنها مکان ارتباط من با شماست.
صمیمانه دوستتان دارم ❤️
نرگس کلباسی اشتری
شانزدهم مهر. رایاگادا, ادیسا, هندوستان

  • ۱
  • ۰

عکس از prishanfoundation.blogspot

این مطلب کپی شده از ارسال های شماره هفت و هشت و نه کانال تلگرام نرگس میباشد، لطفا جهت مشاهده نسخه اصلی در کانال تلگرام کمک به نرگس عضو شوید.

رنجنامه نرگس کلباسی اشتری، دختر جوان ایرانی که 5 سال در هندوستان به کودکان و افراد فقیر و بی خانمان کمک کرده است: (ترجمه شده از متن انگلیسی)


به مقامات ایالت اودیسای هندوستان:
در سال 2011 به عنوان یک دختر 23 ساله انگلیسی -ایرانی، زندگی در غرب را برای حمایت از کودکان آسیب دیده ی هندی رها کردم. از دست دادن پدر و مادرم در سنین کودکی، بهانه ای شد تا زندگی خود را وقف کودکان یتیم و بی خانمان کنم به این امید که برای آنها خانواده ای شوم و آنها را در دستیابی به آینده ای درخشانتر یاری رسانم.
تصمیم داشتم اودیسا را خانه ی خود کنم و دو سرپناه برای کودکان در منطقه رایاگادا ساختم. این خانه ها با سخاوت حامیان خارجی ساخته شد و در نهایت یکی از آنها مکانی برای کودکانی با مشکلات بینایی شد. اگرچه از این دستاوردهایی که در چند سال گذشته در اودیسا داشته ام خرسندم، با این حال مورد بی رحمانه ترین نوع از سواستفاده توسط عده ای صاحب قدرت و نفوذ در این ایالت قرار گرفته و اکنون در حال جنگیدن برای به دست آوردن حقوق از دست رفته ی خود هستم.
در سال 2013 بعد از دو سال کار کردن در کنار یک ان جی اوی محلی به نام اسیست، متوجه شدم که این گروه در حال شیادی و سواستفاده از من هستند. در پشت فعالیت های خیرخواهانه مخفی شده و از مردمی که مرا دوست داشتند اخاذی میکردند. اولین خانه ای که برای کودکان بنا کردم را به واسطه ی اسناد جعلی و وعده های دروغین از من گرفتند. زمانی که در حال گرفتن خانه ی دوم بودند (خانه ای برای کودکان با مشکل بینایی) به شدت مقابله کردم. به پلیس رایاگادا شکایت کرده و در پی آن، زن و شوهر گروه اسیست یه زندان افتادند. در آن زمان خیال میکردم عدالت در حق مورد من بر قرار شده است، اما اشتباه میکردم.
با توجه به فشارهای بین المللی از طریق دادخواستی که من منتشر کرده بودم، آن دو نتوانستند به قرار وثیقه آزاد شوند، اما در نهایت وکلای آنها دادگاه عالی اودیسا را ترغیب کردند که موکلینشان آزاد شوند. آن زن یک کودک یتیم را در تمام مدت سه ماه محکومیتش به عنوان فرزندش و به بهانه ی شیر دادن به او با خود به زندان برد تا بتواند عواطف عمومی را متوجه خود کرده و تبرئه شود. هیچ اقدامی در جهت اثبات اینکه این کودک از آن او هست یا نیست صورت نگرفت، هیچ تست دی ان ای انجام نشد و کاری از دست من ساخته نبود. میزان تاثیری که این افراد تا امروز در این منطقه داشته اند مشمئز کننده است و تنها بیگناهانند که مجازات میشوند. 
و حالا از روزی که آزاد شده اند، زندگی مرا به جهنمی تبدیل کرده اند. آنها به رایاگادا بازگشته اند به هر آنچه از من گرفتند. و حالا به زندگی خود بدون کمترین عقوبتی ادامه میدهند. من آنها را میبینم و آنها نه تنها زندگی من بلکه زندگی مردمی از رایاگادا که به من کمک کرده اند که از کودکان حفاظت کنم را نیز تهدید میکنند.
آنها نه تنها بیان میکنند که هرآنچه من گفته ام دروغ بوده و از این طریق آبروی مرا خدشه دار میکنند، بلکه با ساختن داستان های دهشتناک سعی در محکوم کردن من به زندان داشته و تلاش میکنند ویزای هند مرا ابطال کنند. آنها از هر روشی برای ساکت کردن من استفاده میکنند. در مورد من و فعالیت های من در روزنامه های داخلی اخبار دروغ منتشر میکنند، خبرنگاران و سایر افراد سودجو را برای ارعاب به خانه من میفرستند. آنها مردم را از طبقات مختلف جامعه بر علیه من تحریک میکنند و بسیاری از مقامات با اینکه از اصل داستان آگاهند از بیم اینکه مقام و شغلشان را از دست بدهند هیچ اقدامی نمیکنند. متعاقبا کسانی که در رایاگادا به من کمک کرده اند نیز هدف قرار گرفته اند. به عنوان مثال دو تن از کارکنان ما.
در حال حاضر زهرآگین ترین تهمت آنها اتهام به قتل است. این تهمت ریشه از اتفاقی گرفته که در نوامبر سال 2014 افتاد. یک زوج که با من در مرکز متعلق به کودکان با مشکلات بینایی همکاری میکردند من و بچه ها در یک پیک نیک همراهی کردند. این زوج دو کودک خود را نیز همراه آورده بودند. آن روز فرزند برزگتر در رودخانه افتاد و هرگز پیدا نشد. یک ماه بعد از این اتفاق گروه اسیست با نزدیک شدن به این والدین داغدار آنها را ترغیب کرد که مرا به مرگ کودکشان متهم کنند. و به امید دریافت خسارت هنگفت از من گزارش خود را از گم شدن به قتل تغییر دادند. در نهایت شکایتی بر علیه من تنظیم و طیق قانون مجازات هند من متهم شدم.
من ویران و شوکه شده به خودم دلداری میدادم که با توجه به عدم وجود مدرک بر علیه من، حکمی صادر نخواهد شد. با این حال با وجودی که پلیس رایاگادا اعلام کرد میداند چه کسانی پشت این داستان هستند، هیچ تلاشی برای متوقف کردن این ماجرا نکرد. اگرچه من به زندان فرستاده نشدم و به قید وثیقه آزاد هستم، اما نام و آبروی من خدشه دار شده و آینده و کارم با کودکان نامشخص است.
من به پلیس ایمان داشتم و گمان میکردم همه این اتفاقات پایان خواهد گرفت، اما نگرفت.
اگرچه در نهایت پلیس تسلیم شد، اما بیان کرد که توسط گروه های حامی قبائل تحت فشار هستند و پدر و مادر آن کودک گم شده از گروه قبائل بوده اند. به من گفته شد که خارج از دادگاه با ان جی او ها وارد مذاکره شوم. آنها گفتند اگر رشوه ای که از من خواسته اند را بدهم، همه چیز حل خواهد شد، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما من نپذیرفتم چون بیگناه بودم، نپدیرفتم چون میخواستم کار درست را انجام بدهم، و حالا هنوز بعد از دو سال من گرفتار پیامد های درستگاری ام هستم.
اسیست به طور مداوم در حال ترغیب کردن مردم فقیر است تا برای پول من را مورد هدف و حمله قرار دهند. اسیست وکلای سطح عالی برای مردم فقیر میگیرند تا به آنها یاد دهد چگونه از طریق روش های قانونی بر علیه من اقدام کنند. اگر نگوییم همه این مردم، اما بیشتر آنها بی سواد هستند و به راحتی مورد استفاده واقع میشوند و من به شخصه آنها را نکوهش نمیکنم. اینها روشهای محاسبه شده برای حمله به من است و اگرچه مدارک کاملا روشن هستند به نظر میرسد کسی در این استان قصد متوقف کردن آنها را ندارد.
مدام به من گفته میشود که سکوت کنم و مطمین باشم که اتفاقی نمی افتد، اما چگونه میتوانم ساکت باشم در حالی که به قتل متهم شده ام؟ چگونه میتوانم سکوت کنم در حالی که هروز من و کودکانم مورد آزارو اذیت واقع میشویم؟ چگونه میتوانم سکوت کنم مادامی که ویزای من حالا بعد از یک سال فشار تمدید شده است؟ من یک سال اجازه خروج از کشور را نداشته ام و احساس میکردم که در زندانی هستم. من احسای میکنم سالها در زندان بوده ام و به واقع کاری از من ساخته نیست.
کودکانی که سالها در کنار آنها زندگی کرده ام دیگر اجازه دیدن مرا نخواهند داشت و خانه ای که برای کودکان ساخته بودم را دیگر نمیتوانم ببینم.
آنچه در این استان در حال اتفاق افتادن است نقض مطلق عدالت است. چند کلیسا و عده ای از وکلای قوی ایالت اودیسا پشتیبان آن دولتمردانی هستند که میترسند در مقابل این این ان جی او و لشکر قبیله ای آنها بایستند. حتی کمیسیون حقوق بشر و وزارت امور قبیله ای نیز همسو با این جریان هستند. پس من چه شانسی خواهم داشت؟ دوباره و دوباره من باید مقابل گروه های مستقل اینچنینی بنشینم. بارها و بارها دوباره باید احساس کنم که یک قاتل هستم در حالی که آنها به راحتی راه میروند و زندگی را همچون گذشته بدون عواقب کارهایشان سپری میکنند. در سال 2014  من ان جی اوی خود با نام بنیاد پریشان را به امید برگردان دارایی های معنوی دزدیده شده ام راه اندازی کردم اما هنوز چیزی به دست نیاورده ام.
من به عنوان یک زن خارجی از شما میپرسم، چرا باید غرب را رها کنم و به یکی از فقیر ترین ایالات هند بیایم اگر هدف من چیزی جز کمک به کودکان بوده است؟ من از شما تقاضا دارم که بفهمید چرا من حتی بعد از اینکه مورد خیانت و شیادی قرار گرفتم اینجا را ترک نکردم اگر هدفی جز کمک به کودکان داشتم؟ از تمام مکانهای راحتی که میتوانستم در آنها زندگی کنم گذشتم، و من رایاگادا را انتخاب کردم تا در کنار کودکانی که عاشقشان هشتم زندگی کنم. من انتخاب کردم که در تنهایی و در فقر با این کودکان ارزشمند که تمام روح و قلب و جسم مرا در 6 سال گذشته تسخیر کرده اند زندگی کنم.
من نه تنها روحی که از لحاظ جسم هم به بدترین شکل ممکن مورد خشونت واقع شده ام.
و حالا من صبر میکنم. در جهنمی از ترس و فساد صبر میکنم. به خاطر اتهاماتی که بر علیه من است هر حرکت من در هند مورد بررسی قرار میگیرد و اگرچه من ویزای قانونی کشور هند را دارم، به من گفته شده است که خروج من از این کشور ساده نخواهد بود چرا که من با قید وثیقه آزاد هستم. بدون هیچ انگیزه، دلیل و مدرک، من گناهکار شناخته میشوم. من با تمام این اتفاقاتی که به وضوح حقیقت ندارند مقابله میکنم. هروز مورد آزار و اذیت واقع میشوم، هروز زندگی ام تهدید میشود هروز مورد سو استفاده قرار میگیرم اما چیزی از عدالت نصیبم نمیشود.
هروز منتظر کسی هستم، هر کس که برای قدم برداشتن به سمت حقیقت و عدالت با من همراه شود. دو سال گذشته است و من همچنان هیچ پشتیبانی ندارم. من هنوز حتی یک نفر را در دولت ندارم که داستان مرا بشنود. و حالا، من از شما، به عنوان وزیر ارشد برای برقراری عدالت تقاضا دارم. برای من، برای هندوستان و برای کودکانش. به این کودکان نشان دهید که عدالت بر هرچیز ارجح است. به آنها نشان دهید که خوبی پیروز است و شیطان به سزای اعمالش میرسد. به آنها نشان دهید که لازم نیست ضعف از قدرت هراسی داشته باشد. لطفا به آنها نشان دهید که قوانین از بیگناهان دفاع میکند و لطفا به من اجازه دهید که شما را ببینم و هزاران مدرک که برای حمایت از تک تک ادعاهای خود دارم را به شما نشان دهم. من از شما تقاضا دارم آن همراهی باشید که من به شدت به او نیازمندم.
پایان
برای همراهی با من لطفا این پتیشن را امضا کنید:
 https://www.change.org/p/chief-minister-of-odisha-naveen-patnaik-foreigner-accused-of-murder-stop-this-inhumane-treatment-of-narges-k-ashtari?recruiter=597439661&utm_source=share_for_starters&utm_medium=copyLink

  • ۱
  • ۰

عکس از thesun.co.uk

این مطلب نوشته محسن رنانی در کانال کمک به نرگس است، لطفا برای مشاهده مطلب اصلی در کانال تلگرام کمک به نرگس عضو شوید.

برای حضرت نرگس
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
(محسن رنانی)
حاج آقا فخرالدین کلباسی روحانی  جلیل القدر، خوش بیان، شیک پوش و خوش فکری که خیلی هم به جَدّ مادری من (معروف به «آقا آمَنَ الّرسول») ارادت داشت، معلم دینی ما در «دبیرستان نمونه» اصفهان بود. آخوندی بود که از مصاحبتش سیر نمی شدی.
بعدها من با پسرش دکتر حسن کلباسی در دانشگاه اصفهان همکار شدم. دکتر کلباسی که پس از فوت پدرش بر اساس سنت خانوادگی، بالاجبار معمم شده بود وقتی برای تحصیل دکتری اقتصاد به انگلستان رفت همسرش را در یک بیماری از دست داد. بعد از پایان تحصیل هم که به ایران برگشت عبا و عمامه در آورد و شد مثل همه‌‌ی آدم‌هایی که «معمولی بودن» را یک ارزش می‌دانند نه «متمایز بودن» را. خیلی از داشتن «کِسوت» و زیر بار «تَکلّف»‌ ماندن پرهیز داشت. می‌گفت «کسوت»‌ و «تکلف»، روح را زمین‌ گیر می‌کند.
 بعد هم  برای مدتی مدیر گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان شد. در همان روزهایی که مدیر گروه بود یک روز دیدم عصبانی و مضطرب است. پرسیدم چرا؟ گفت چند روز است دخترم، نرگس، که برای کنکور درس می خواند در خانه دائما می‌رود سر کمد لباسش و به چیزی نگاه می کند و بعد دوباره به سر درسش بر می گردد. وقتی تحقیق کردم معلوم شد معلم دینی شان یک حِرز (دعایی که در کاغذ می‌پیچند و جایی آویزان می‌کنند برای دفع خطر و بلا) را به او داده و گفته که اگر در هر روز فلان تعداد بار به این حِرز نگاه کنی حتما در کنکور قبول می شوی. دکتر حرص می خورد و می گفت من معتقدم یک سیاستی در پشت پرده، عامدانه می کوشد بچه های ما را خرافاتی بار بیاورد تا راحت‌تر بتواند بر آنان حکمروایی کند.
یکی دو سال بعد از مرگِ همسرش، دکتر کلباسی هم گرفتار بیماری سختی شد (سرطان معده) و ظرف مدت کوتاهی پرواز کرد. من نرگس را تنها یک بار آن هم در مراسم ترحیم پدرش دیدم، اما روزهایی که دکتر هنوز بیمار نشده بود، دائم از نرگس، برای ما می گفت.
بعد از مرگ دکتر کلباسی دخترش به خارج برگشت و ما دیگر برای سالها از او بی خبر بودیم. اما پس از سالها، خبر او را از هند گرفتیم. معلوم شد که چند سال است موسسه‌ای را برای حمایت از کودکان نابینا در یکی از ایالت های هند تاسیس کرده است. او برای سفر به هند موهایش را به حراج می گذارد و با پولی که از حراج موهایش به دست می آورد به هند می رود و موسسه ای را برای کودکان نابینا تاسیس می کند. اکنون موسسه او در کل هند شناخته شده است و حتی در خارج از هند نیز.
امروز به طور تصادفی و از طریق شبکه های مجازی متوجه شدم که او در مسیر فعالیت‌هایش به دام فساد نظام اداری و فریبکاری برخی گروههای باجگیر هندی گرفتار شده و به مشکلات بزرگی برخورده است. او اکنون با نگارش نامه ای به مقامات ایالت اودیسای هند، از آنان دادخواهی کرده است. او همچنین با تاسیس یک کانال تلگرامی و با راه اندازی «طومار آنلاین» از همه یاری خواسته است تا بلکه سازمان‌های مربوطه صدای او را بشنوند و از او حمایت کنند.
شرح ماجرای خودش را در کانالی که راه اندازی کرده است بخوانید:
https://telegram.me/helpnarges
و در لینک زیر (یا لینکی که در کانال نرگس آمده است) نیز طومار آنلاین تظلم خواهی او را پر کنید تا صدایش شنیده شود:
https://goo.gl/8BzDRd
در کلیپ زیر نیز گوشه ای از فعالیت‌ های بشردوستانه او را ببینید:
https://telegram.me/helpnarges/17
از همه ایرانیان سراسر دنیا که می توانند او را به هر نوعی یاری کنند، بویژه از حقوقدانان، درخواست می کنم به یاری او بشتابند. از مقامات سفارت ایران در دهلی نیز درخواست می‌کنم او را دریابند و از هیچ کمکی به او دریغ نکنند. نرگس فرزند ماست؛ نرگس نماینده ماست،‌ نرگس انعکاس روح نیکخواهی بدون مرز ماست. او را تنها نگذاریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرامی محسن رنانی:
https://telegram.me/joinchat/CnaZwjxLWp3MaLHg4kYHHQ

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سپاس نرگس و آزمون سرمایه اجتماعی ما
----------------------------------------------------------
نرگس دیشب از طریق تلگرام مرا پیدا کرد و از این که یادداشت «برای حضرت نرگس» باعث شده بود ظرف یک روز مقامات سفارت ایران در هند با او تماس بگیرند و او را از حمایت خویش مطمئن کنند خیلی خوشحال بود. همچنین از صدها نفر هموطنانی که «طومار الکترونیک دادخواهی» نرگس را امضا کردند سپاسگزاری کرد. نرگس، دختری تنها از ایران، دختری که شش سال در تنهایی، بی خبری و سکوت، در میان کوهستانهای روستایی هندوستان برای کودکان نابینا مادری کرده است، باور نمی‌کرد که یکباره با موجی از همراهی و مساعدت هموطنان و مقامات کشورش روبه رو شود. نرگس گفت که دیشب از شوق، خیلی گریه کرده است.
خلاصه داستان اخیر نرگس این است که در یکی از گردش‌هایی که بچه های خیریه‌اش را همراه با والدینشان برده است، در یک حادثه یکی از بچه‌ها غرق می‌‌شود. اما پس از چند ماه والدین آن کودک بواسطه اغوای دیگران و به امید نوعی اخاذی با اتهام قتل، از نرگس شکایت می کنند. و آنگاه داستان گرفتاری نرگس آغاز می شود.
نرگس خیریه اش را در یکی از مناطق روستایی و بسیار فقیر هند تاسیس کرده است. مناطقی که بسیار سنتی و متعصب و قوم‌گرا هستند. نرگس در اوایل حتی برای این که به عنوان یک خارجی با مخالفت روستاییان برای تاسیس خیریه روبه‌رو نشود، مدتی خود را آفتاب سوخته کرده و به قیافه هندی درآورده است تا بتواند اجازه فعالیت در منطقه را بگیرد. دادگاههای مناطق روستایی هند نیز گونه‌ای از هیئت های محلی حل اختلاف، متشکل از معتمدین محلی هستند که شدیدا تحت تاثیر فشارهای محلی و قومی قرار می‌گیرند. این دادگاهها بسیار ابتدایی عمل می‌کنند و حتی برخی از آنها متهم را در دادگاه در یک حصار چوبی قرار می‌دهند. معمولا وکیلان هم که بومی هستند نیز به خاطر فشارهای محلی جرات دفاع قاطع از متهم را ندارند. اکنون نرگس، دختری تنها از ایران، دختری که وقتی در نوجوانی به فاصله ای اندک مادر و پدرش را از دست داد، تصمیم گرفت برای فقیرترین و درمانده ترین کودکان عالم مادری کند، در دستان مردمانی فقیر که آنها نیز از روی عسرت و تنگدستی به باج خواهی روی آورده اند، گرفتار آمده است. باید یاری‌اش کنیم. گرچه سفارت ایران قول داده است که از او حمایت کند اما چون دادگاه‌ او در پشت درهای بسته انجام می شود هر احتمالی را در مورد نتیجه دادگاه می‌توان داد. دادگاه نرگس چهار روز دیگر (هفتم اکتبر ۲۰۱۶) برگزار می شود اکنون باید همزمان چند کار انجام شود:

نخست برای نرگس یک گذرنامه ایرانی صادر شود که سفارت بتواند از او به عنوان یک شهروند ایرانی حمایت کند. برای این کار مسئولان وزارت خارجه قول مساعد داده اند و  کار در حال پیگیری است.
دوم این که مقامات سفارت ایران در هند بکوشند که تا پیش از دادگاه با مقامات ارشد منطقه (شهردار، یا رئیس پلیس یا قاضی ارشد منطقه) تماس بگیرند و به اطلاع آنها برسانند که پیگیر روند قضایی نرگس هستند و درخواست کنند که آن مقامات بر درستی روند قضایی پرونده نظارت کنند.
سوم این که دادگاه متوجه شود که دهها هزار نفر از سراسر دنیا با حساسیت پرونده نرگس و رفتار دادگاه را دنبال می کنند. این باعث می شود که اثر فشارهای محلی بر دادگاه کاهش یابد و دادگاه بکوشد فرایند دادرسی را مطابق ضوابط و با شفافیت بیشتر دنبال کند و مقامات محلی نیز به حساسیت پرونده پی ببرند و بر آن نظارت کنند. برای این منظور لازم است تا پیش از برگزاری دادگاه دستکم پنجاه هزار نفر «طومار الکترونیک دادخواهی» نرگس را امضا کنند. بنابراین سه روز فرصت داریم برای پنجاه هزار امضا.
پیشنهاد من این است که هر یک از ده هزار عضو این کانال که این متن را می بینند، هم خودشان فرم حمایت را امضا کنند و هم دستکم چهار نفر دیگر را متقاعد کنند و پیگیری کنند که آنان نیز فرم را امضا کنند. برای این کار لازم است به صفحه زیر بروید:
https://goo.gl/8BzDRd
و فرمی که در بالای سمت راست این صفحه تنظیم شده است را پر کنید. کسانی که تلگرم را روی تلفن همراه خود دارند پس از کلیک روی لینک بالا، در صفحه ای که ظاهر می‌شود روی دکمه قرمز پایین صفحه کلیک کنند و فرم را پر کنند. ایرانیانی که خارج از کشور هستند نیز مشارکت کنند تا تعداد امضاها از سایر کشورهای جهان نیز زیاد شود. ما سه روز وقت داریم و پنجاه هزار امضا. فکر می کنید چنین سرمایه اجتماعی‌ای در ایران باشد؟ فکر می کنید ایرانیان، به اندازه‌ای که آمادگی دارند تا در صفحات شخصی بازیکنان و بازیگرانی که دوستشان ندارند پیام‌های اهانت آمیز بگذارند، حاضرند دو دقیقه وقت بگذارند و از یک هموطن نیکوکار حمایت کنند؟ امیدوارم چنین باشد. تنها کافی است چهار روز صبر کنیم تا نتیجه آشکار شود. امید که سربلند شویم.
محسن رنانی – ۱۲ مهر ۱۳۹۵
-----------------------------
www.renani.net

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اصلاحیه و درخواست مجدد برای حمایت از نرگس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در یادداشت قبلی، من متاسفانه روش امضای «طومار دادخواهی» را برای کسانی که از روی کامپیوتر اقدام می کنند توضیح داده‌ام. اما اکنون متوجه شدم با آن که از بعدازظهر امروز تا کنون حدود ۵۴  هزار نفر یادداشت یاد شده را دیده اند (یعنی واقعا دوستان همت کرده اند و متن را به گروههای متعدد بازفرست کرده اند) اما مجموعا در این فاصله، حدود دو هزار نفر به تعداد امضاها افزوده شده است. این بدین معنی است که احتمالا بیشتر دوستان تلگرام خود را روی تلفن همراه استفاده می‌کنند و به همین خاطر نتوانسته اند از طریق تلفن همراه وارد قسمت طومار شده و آن را امضا کنند.

بر این اساس خواهشمندم تمام دوستانی که امروز یادداشت مرا با عنوان «سپاس نرگس و آزمون سرمایه اجتماعی ما» برای دیگران فرستاده اند، مجددا این یادداشت (که اکنون در حال مطالعه آن هستید) را برای همان افراد بفرستند تا کسانی که می خواهند از روی تلفن همراه «طومار دادخواهی» را امضا کنند، بر اساس دستور العمل زیر اقدام کنند:
نخست روی  لینک زیر کلیک کنید:
https://www.change.org/p/chief-minister-of-odisha-naveen-patnaik-foreigner-accused-of-murder-stop-this-inhumane-treatment-of-narges-k-ashtari?recruiter=597439661&utm_source=share_for_starters&utm_medium=copyLink
وقتی صفحه مربوطه ظاهر شد، در پایین صفحه نمایشگر موبایل تان یک نوار قرمز رنگ ظاهر می شود که نوشته است
sign this petition
روی آن کلیک کنید.
آنگاه صفحه دیگری ظاهر می شود که در آن چند کادر در زیر هم قرار گرفته اند. در این کادرها به ترتیب نام، نام خانوادگی ، نشانی ایمیل و نام شهرتان را وارد می کنید. می‌توانید در کادر آخر که مخصوص «توضیحات» است چیزی ننویسید. سپس روی کلید قرمز رنگ که روی آن کلمه (Sign) نوشته است ‌کلیک کنید.
 و اکنون کار پایان می یابد و نام شما به طور خودکار در فهرست حمایت کنندگان از دادخواهی قرار می گیرد.
و نکته آخر این که بر خود لازم می‌دانم از جناب آقای حسن نوریان، سرکنسول محترم جمهوری اسلامی در حیدرآباد هند که  دیروز شخصا با نرگس تماس گرفته و مشکل ایشان را از نزدیک پیگیری می کنند سپاسگزاری کنم.
محسن رنانی – ۱۲ مهر ۱۳۹۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرامی محسن رنانی:
https://telegram.me/joinchat/CnaZwjxLWp3MaLHg4kYHHQ

  • ۱
  • ۰

عکس از گوگل پلاس نرگس

این مطلب کپی شده از مصاحبه سپهر سلیمی با نرگس است، لطفا برای مشاهده نسخه اصلی به سایت بنیاد پریشان مراجعه کنید.

نرگس؛ مادری برای  کودکان فقیر

گفت و گو با نرگس کلباسی اشتری، موسس و مدیر عامل بنیاد خیریه پِریشان
از: سپهر سلیمی، کوشنده اجتماعی و ژورنالیست آزاد

هندوستان سرزمین جادویی است. در هر گوشه این کشور می توان منتظر اتفاقی نو و باورنکردنی بود. روزی که از طریق اینترنت متوجه شدم یک دختر جوان ایرانی که سالها در غرب زندگی کرده برای کمک به فقرا و کودکان هندی به یکی از محرومترین مناطق هند آمده خیلی تعجب کردم. کار او با هیچکدام از معیارهای متداول هم نسلان من در ایران منطبق نبود. از خودم می پرسیدم چگونه است در حالیکه بسیاری از مردم و جوانان ایران در رویای مهاجرت به غرب هستند، یک دختر ایرانی دل از همه ی جاذبه های غربی می کَنَد و به هند می آید.

برای دیدن او و همکارانش به رایاگادا در ایالت اریسا رفتم. آنچه که در آنجا دیدم با شکوه تر و باورنکردنی تر از آن چیزی بود که از صفحه مونیتور دیده بودم. نرگس و همکارانش خستگی ناپذیر کار می کنند، گاهی حتی بیشتر از 20 ساعت در روز. این دختر «مجنون» است، مجنونی که در میان زاغه ها، در بین خیابان خواب ها و در روستاهای محروم و دور دست به دنبال «لیلی» های خود می گردد.

اگر شاه جهان، پادشاه هندوستان، «تاج محل» را به عشق معشوقه ایرانی خود «ارجمند بیگم بانو» ساخت، نرگس، دختر جوان ایرانی به عشق کودکان فقیر و مردمی که حتی دولت هم به آنها توجهی ندارد برای نابینایان هندی خانه ای ساخته و اکنون شما قضاوت کنید کار کدام یک ارزشمندتر است و عشق کدام یک آسمانی تر.

نرگس کلباسی اشتری متولد یکم فروردین 1367 خورشیدی در اصفهان است. تا 4 سالگی در اصفهان بوده و بعد از آن به اتفاق خانواده اش به انگلستان رفته، تا 19 سالگی در انگلستان زندگی کرده و سپس تا 21 سالگی در کانادا بوده.  نرگس لیسانس مدیریت جهانگردی و فوق لیسانس مدیریت بازرگانی دارد.  گفت و گوی من با او را بخوانید، گفت و گویی که گاهاً همراه بود با بغض، اشک و لبخند.

سوال:  اولین سوالی که برای همه پیش میاد اینه که چه چیزی باعث شد از همه جاذبه های زندگی در غرب دل بکنی  و به فقیر ترین کشورهای آسیا بیایی؟


جواب: پدرمان ما را طوری تربیت کرد که از مادیات دنیا لذت نبریم. با اینکه پدرم استاد دانشگاه بود ولی خیلی متوسط و حتی رو به پایین زندگی می کردیم، همیشه به آدم های فقیر کمک می کرد. من از 12 سالگی سر کار میرفتم و در آن زمان به بچه های مهاجرین زبان انگلیسی یاد می دادم. در زندگی طوری تربیت شدم که برای به دست آوردن هر چیزی زحمت بکشم و اصلاً اینطور نبود که همه چیز به راحتی در اختیار من باشد. حتی زمانی که در انگلستان بودم هیچ وقت فکر نمی کردم در اروپا دارم زندگی می کنم و همیشه دوست داشتم برگردم ایران چون میدونستم زندگی در ایران خیلی ساده تر است.

س: این زندگی ساده را نمی توانستی در اروپا یا کانادا داشته باشی؟

ج: نه، اصلاً. فکر می کنم کسانی که همیشه به دنبال مادیات هستند و دنبال ظواهر زندگی هستند لذت واقعی زندگی را نمی فهمند. کسانی که در خانه و در کنار خانواده هستند لذت زندگی را می فهمند ولی در غرب همه مشغول کار هستند. در غرب کسی را نمی بینی که برای خانواده وقت بگذارد، همه یا سرکار هستند، یا در حال رانندگی، صحبت با تلفن یا مشغول کامپیوتر ولی در اینجا می بینیم همه با هم هستند و صبح تا شب با هم  در مورد موضوعات مورد علاقه هم حرف می زنند.

س:  چه طور شد که به هند آمدی؟

ج: همیشه در جستجوی زمان و مکانی بودم که بتوانم برای بچه ها کاری بکنم. 21 ساله بودم که بر اساس پس اندازی که داشتم ارزانترین بلیط هواپیما به مالدیو را گرفتم و به آنجا رفتم. در یکی از جزایر مالدیو 6 ماه به بچه ها انگلیسی درس می دادم.  بعد از آن از مالدیو مستقیم رفتم سریلانکا. سه ماه در یک یتیم خانه از بچه ها نگهداری می کردم. در سریلانکا با یک بچه دو ساله به اسم پِریشان آشنا شدم که نابینا بود، نمی دانم چی داشت که من را جذب کرد. در همین مدت خیلی تغییرات در من ایجاد شد، همه دنیا و زندگی ام شده بود پِریشان.

بعد از سریلانکا برگشتم کانادا و در جستجوی جایی بودم که از همه جا محروم تر باشد و در اینترنت جستجو کردم و دیدم کودکان زیر 5 سال فقیر هندی بیش از هر جای  دنیا در اثر فقر و عدم مراقبت می میرند و این شد که تصمیم گرفتم به هندوستان بیایم.

قبل از اینکه به هند بیایم موهای بلندی داشتم. با دوستانم شرط بندی کردم و گفتم اگر موهایم را کوتاه کنم شما چه قدر می دهید؟ هر کس رقمی گفت و هیچ کس فکر نمی کرد من موهایم را کوتاه کنم. در نهایت مجموع رقم شرط بندی دوستانم به 7500 دلار رسید و من موهایم را از ته تراشیدم و با آن پول به هند آمدم. موهایم را هم به یک موسسه خیریه انگلیسی که برای سرطان کار می کند اهداء کردم.

البته این را هم بگویم که از همان ابتدا همه افراد خانواده ام مخالف رفتن من بودند و دو سال طول کشید تا در نهایت با رفتن من کنار آمدند.

س: از بین مناطق مختلف هند چرا به  اینجا آمدی؟

ج: در هندوستان در مدت 6 ماه در 6  یتیم خانه مختلف کار کردم که آخرین آن در همین ایالت اُریسا بود. ضمن اینکه در طی این مدت بیش از 10 ایالت هندوستان را شهر به شهر گشتم تا در نهایت به این نتیجه رسیدم که این ایالت و این شهری یعنی شهر رایاگادا که هستم جزو محرومترین مناطق هندوستان است.

س: گفتی دوست داری روزی این کار را در ایران انجام بدهی، خوب چرا از اول به ایران نرفتی؟

ج: راستش احساس می کنم هنوز آماده نیستم که به ایران برم. دفعه اولی که به ایران سفر کردیم 11 ساله بودم که در آن سفر مادرم فوت کرد و دفعه دوم هم که برای سفر رفته بودیم 16 ساله بودم  و پدرم فوت کرد و برای همین احساس می کنم اگر دوباره به ایران بروم ممکنه اتفاق بدی بیفته. هنوز از رفتن به ایران هراس دارم.

س: به طور خلاصه و تیتروار طی سه سال گذشته بنیاد پِریشان چه کارهایی در این منطقه انجام داده؟

ج: –  یک خانه ساختیم برای 50 دختر یتیم، فقیر یا بی خانمان

– خانه دیگری ساختیم برای 20 کودک کور

– اهداء حدود 150 بسته نوزاد: این بسته شامل 20 لباس از یک روزگی تا یک سالگی، تخت و پشه بند و وسایل ضروری برای نوزاد است.

– اهداء 38 چرخ خیاطی به زنان بی سرپرست و فقیر. اینطوری می توانند کار کنند و دیگر وابسته به کمک نخواهند بود.

– اهداء 50 بسته آشپزخانه به 50 خانواده فقیر: شامل 20 قطعه از وسیله برای تهیه و خوردن غذا.

– جشن تولد غافلگیرانه: برای حدود 120 بچه زاغه نشین جشن تولد غافلگیرانه برگزار کرده ایم. خیلی از این خانواده ها از تاریخ تولد بچه هایشان خبر دار نیستند ولی با استفاده از اطلاعاتی مثل نام پدر و مادر و همچنین سال تولد، روز تولدشان را از طریق اطلاعات موجود در بیمارستان پیدا می کنیم.

– اهداء 90 بسته مدرسه: شامل 50 دفتر، قلم و کلیه لوازم  التحریر به بچه های فقیر.

– اهداء 160 بز به 80 خانواده فقیر: با فروش شیر و بزغاله های متولد شده می توانند در آمد کسب کنند.

– اهداء 150 بسته بهداشتی: این بسته شامل وسایل بهداشتی است که به خانواده های فقیر داده میشه. همچنین از خانواده ها میخواهیم که به بهداشت بچه ها توجه کنند. مرتب به این خانه ها سر می زنیم و نظارت داریم و هر خانواده ای که شرایط بهداشتی اش بهتر شده باشد جایزه می گیرد.

– ایجاد مراکز آموزشی: در حال حاضر یک مرکز آموزشی داریم که در دو هفته آینده 3 مرکز جدید نیز افتتاح خواهد شد. در این مراکز بچه های فقیر یا کسانی که نمی توانند مدرسه بروند روزانه 6 ساعت آموزش می بینند. در مرکز آموزشی فعلی 40 کودک داریم. معلمان ما هم از فقرا هستند ولی فقرایی که دانشگاه رفته اند.

س:  پروژه های بعدی چی؟

ج: پروژه های بعدی زیادی داریم. در 7 ماه آینده یک خانه برای پسرها خواهیم ساخت. بعد از آن ساخت مدرسه، مرکز بهداشتی، بیمارستان  و …. به موقع اطلاع رسانی خواهیم کرد.

س: این فقرا و نیازمندان را چه طور پیدا می کنی؟

ج: از هر طریقی که امکان داشته باشه. به روستاها و مناطق فقیر سر می زنیم. به زاغه ها می رویم. از مدارس و بیمارستانها اطلاعات می گیریم. کلاً به هر شکلی در پی پیدا کردن اینها هستیم. مثلاً یک روز برای خریدن وسایل خوراکی برای بچه ها به بازار رفته بودم، فروشنده به من گفت شنیده ام شما خیریه دارید و گفت در یکی از مناطق یک بچه دو ساله است که پدر و مادرش فوت شده اند و شرایط بدی دارد. از فروشنده خواستم اطلاعات بیشتری در مورد کودک به من بدهد ولی گفت نمی دانم و تنها می دانست که آن کودک در کدام منطقه زندگی می کند. آن منطقه خیلی دور و خیلی وسیع بود ولی با همه این اوصاف همان موقع یک ماشین دربست کردم و به آن منطقه رفتم. به اتفاق همکارانم دو روز در آن منطقه، روستا به روستا و خانه به خانه جستجو کردیم تا در نهایت ساعت 12 شب به روستایی رسیدیم که کودک در آنجا بود. پس از کلی صحبت آنها را قانع کردیم که کودک را به ما بدهند. کودک بیچاره شرایط بسیار بدی داشت. دو سال پیش که او را تحویل گرفتیم دو ساله بود اما به دلیل فقر و عدم تغذیه در دو سال اول زندگی اش از نظر ظاهر مثل یک کودک کمتر از یک سال است.

س: در اینجا و در این هوای گرم و شرجی نه تنها کولر ندارید، حتی یخچال هم ندارید و یا مثلاً در طرز لباس پوشیدن علاوه بر لباس های هندی، من دیدم که به پایت از این پابندهای پر سر وصدای هندی می بندی. آیا دلیل خاصی برای این سبک زندگی کردن وجود داره؟

ج: فکر می کنم اگر بخواهم درد این مردم را بفهمم و درکشان کنم باید مثل خودشان زندگی کنم تا حداقل بخشی از مشکلات آنها را متوجه شوم. نمی شود در ناز و نعمت زندگی کرد و متوجه بدبختی های این مردم شد.

در مورد پابند های پر سر و صدا هم باید بگم چون 20 تا از بچه های من کور هستند با استفاده از این پابندها وقتی میرم پیششون یا در جمعشون هستم حضور مرا درک می کنند و متوجه می شوند کجا هستم و برای همین این پابندها را دوست دارم.

س: منابع مالی بنیاد پریشان از کجا تامین میشه ؟

ج: از طریق مردمی که در این 5 سال با من و بنیاد ما آشنا شدند و یا از طریق اینترنت ما را پیدا می کنند. بیشتر این افراد ایرانیانی هستند که در خارج از ایران زندگی می کنند. ما به طور مرتب گزارش عملکرد و گزارش مالی خود را منتشر می کنیم.

ضمن اینکه جا داره از همین این عزیزان تشکر کنم. کسانی که هیچوقت ندیدمشان و یا شاید هیچوقت جایی اسمی از آنها برده نشود ولی همیشه و همه جا حامی بنیاد پِریشان در کمک به محرومان بوده اند.

س: برای آینده بچه ها فکری کردی؟ فردای این بچه ها را چطور می بینی؟

ج: در این سه سالی که در اُریسا بودم 5 تا از دخترهایم رفتند دانشگاه، دو تاشون معلم شدند و برگشتند در روستای خود و به بچه های روستای خود آموزش می دهند. حتی در مورد بچه های نابینا میدانم که میتوانند کار پیدا کنند. یکی از معلم های بچه های نابینا خودش نابینا هست و لیسانس دارد و  روزی 4 ساعت بچه ها را آموزش می دهد. آرزویم این است که سیستمی ایجاد کنیم که خود بچه ها دوباره برگردند و به روستاهایشان و خودشان به مردم محروم و فقیر منطقه خود کمک کنند.

س:  تفریحت در زندگی چیه؟

ج: تفریح خاصی ندارم. این کار هم تفریح و هم زندگی من  است. لباس خریدن، سینما رفتن، موسیقی گوش کردن و تفریحاتی مثل این منو خوشحال نمیکنه، من با همین کاری که دارم انجام میدم به اندازه کافی لذت می برم.

س: الگویی در زندگی داشتی؟

ج: پدرم. پدرم به من یاد داد هر چقدر بزرگ باشی، هر چقدر امکانات داشته باشی، هر چقدر تحصیلکرده باشی ولی اگر نتوانی با مردم باشی و با آنها به خوبی ارتباط برقرار کنی هیچی نیستی. پدرم هیچوقت اجازه نمی داد کسی او را دکتر صدا کند، همه باید به اسم کوچک صدایش می کردند.

تا وقتی فوت نکرده بود او را نمی شناختم، نمی دانستم چقدر محبوب هست ولی بعد فهمیدم چقدر پدرم بزرگ بوده. یادم میاد وقتی فوت کرد، سرایدار خانه ما که یک افغانی بود، آمد در خانه و به من گفت: ” پدرت دو سال به من مخفیانه پول می داد تا تونستم خانه ای برای خانواده ام بخرم و پدرت گفته بود حق نداری به کسی بگی ولی من الان به شما میگم تا بدونی”. این در حالی بود که  پدرم وقتی از خانه بیرون می رفتیم حتی به اون سرایدار نگاه هم نمی کرد تا مبادا ما به چیزی شک کنیم. (بغض)

وقتی بچه بودم همیشه برایم سوال بود چرا پدر من که استاد دانشگاه است و درآمد خوبی دارد برای من لباس نمی خرد، چرا وسیله نمی خرد، چرا مثل بچه های دیگر تفریح نداریم. بعداً فهمیدم که پدرم پولهایش را صرف فقرا می کرد. به هر کسی که می توانست به هر شکلی کمک می کرد. وقتی مراسم خاکسپاری اش را دیدم، وقتی دیدم چه قدر دانشجویانش برایش گریه می کنند تازه فهمیدم بابای خانه ما چه قدر در بیرون از خانه بزرگ و عزیز بوده.

وقتی کودک بودم و در انگلستان بودیم پدرم یک ماشین کوچک داشت و می دیدم پدرم بچه هایی را سوار ماشین می کند و از مسیری تا مسیری می رساند، همیشه برایم سوال بود که پدرم چرا این کار را می کند. بعداً فهمیدم که آنها بچه های فقیری بودند که پدرم آنها را از مدرسه یا دانشگاه به خانه می رساند … پدرم بزرگترین هیرو (ابر قهرمان) من در زندگی بود… (بغض)

س: در آمد خودت از کجاست؟

ج: پدرم عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان بود و در آمد فعلی من از پولی است که دولت به من به عنوان بازمانده پرداخت می کند.

س: چه آرزویی داری؟

ج: آرزو دارم وقتی مُردم ، وقتی در این جهان نیستم بدانم زندگی من روی یک نفر یا دو نفر اثر خوب داشت. دوست ندارم بمیرم و اثری روی کسی نداشته باشم. دوست دارم در این دنیا آدم مفیدی باشم. به این نتیجه رسیدم زندگی خیلی کوتاهه. من چون هم مرگ پدر و هم مادرم را در جوانی دیده ام می دانم زندگی خیلی کوتاه است. نمی خواهم هیچ لحظه ای از زندگی ام از بین برود می خواهم از هر لحظه زندگی برای خوب بودن و خوبی کردن استفاده کنم.

س: دنیای ما روز به روز داره بدتر میشه، فقر، نابرابری های اجتماعی، آلودگی های زیست محیطی و …  . به عنوان یک فعال اجتماعی آینده دنیا رو چطور می بینی؟ فکر می کنی اگر نرگس ها بیشتر باشند دنیا بهتر خواهد شد؟

ج: نه، معتقدم اگر 10 تا نرگس باشند 20 نفر بر علیه نرگس خواهند بود. ولی من دوست ندارم هیچوقت فکرم را روی کل دنیا نمی گذارم چون وقتی به همه دنیا فکر کنم دیوانه میشم. دوست دارم در یک محیطی باشم و آنها را خوشبخت کنم، مادر ترزا یک جمله ارزشمند داره که  میگه اگر میخوای عشق بدی اول به آدمهای اطراف خودت بده. اگر هر کسی بتونه برای کمک به اطرافیان خودش کاری بکنه آنوقت اوضاع بهتر میشه.

به نظر من همیشه تعداد آدم های بد بیشتر از تعداد آدم های خوب است ولی من دلم میخواد تا وقتی زنده هستم آدم خوبی باشم و آدمهای خوبی در اطرافم باشند.

س: هندوستان را چطور می بینی؟

ج: جادویی. شاید توصیف جادویی بودن هندوستان کمی سخت باشه. ولی زندگی ساده ای که دارند، تفاوت آدم ها با هم برایم جالب است. وقتی در غرب هستی همه مثل هم لباس می پوشند، همه مثل هم غذا میخورند. همه انگار ربات هستند و در یک برنامه از پیش برنامه ریزی شده ایفای نقش می کنند. هر وقت برمیگردم در کانادا بعد از دو هفته دیوانه میشم انگار همه برنامه ریزی شده اند. اما در هند هر کسی به یک شکل است. هر کسی یک طور رفتار می کند. این تنوع آدم ها برایم لذت بخش است.

س: هیچوقت به این فکر نکردی که به غرب برگردی و از این تجربیات 5 ساله استفاده کنی و در آنجا بنیادی ثبت کنی که بتوانی به کودکان و مردم بیشتری  در جهان خدمات بدهی؟

ج: نه. قبلاً هم گفتم که نمی خواهم به همه دنیا فکر کنم. نمی خواهم مثل یونیسف باشم و آن بالا بنشینم و فقط پول بدهم. دوست دارم در بین مردم باشم، با مردم زندگی کنم و زندگی آنها را تغییر دهم و بعد خود آنها باعث ایجاد تغییر در اطرافشان شوند. با پول نمی شود آدم ها را عوض کرد، با عشق و رابطه می شود آدم ها را عوض کرد. اگر روزی 1000 دلار برای این بچه ها شکلات بخرم ارزشی ندارد، چون کمی خورند و بعد خسته می شوند ولی اگر یک ساعت در کنارشان باشم ارزش دارد. نمی خواهم آدمی باشم در آن بالا که فقط پول می دهد، میخوام در کنارشان باشم و عشق بدهم.

س:  می دانم گیاهخواری، از کی و چرا گیاهخوار شدی؟

ج: از وقتی شروع به این کار کردم. احساس کردم حیوانات مثل ما هستند، احساس درد دارند، احساس عشق و خانواده دارند. در دوران بچگی حیوان خانگی نداشتم و زیاد با حیوانات ارتباط نداشتم ولی از وقتی آمدم اینجا بیشتر با حیوانات آشنا شدم و دیدم چه قدر با شعور و دارای درک هستند و گفتم وقتی این همه مواد غذایی هست چرا من باید حیوانات را بخورم؟ حیوانات هم مثل ما حق زندگی دارند.

س:  چه قدر از محیط اطرافت عشق می گیری؟

ج: خیلی زیاد. اگر عشق نمی گرفتم نمی توانستم کار کنم.

س: اگر این بچه ها را ازت بگیرند چی میشه؟

ج: اگر اینها را از من بگیرند انگار زندگی من را گرفته اند، انگار مرا کشته اند. این بچه ها در زندگی شان خیلی سختی کشیده اند دلم می خواهد تا وقتی من هستم در اطرافشان آدمهای خوب وجود داشته باشد و عشق بگیرند از اطرافشان.

س: در این 5 سال شده پشیمون بشی، حتی برای یک ثانیه؟

ج: نه. اصلاً.

س: چه قدر خانواده، دوستان و آدمهای اطرافت برای کاری که داری می کنی تو را سرزنش می کنند؟

ج: خیلی زیاد، شاید 50 درصد. میگن چرا این کار را می کنی. حتی دوستهای قدیمی ام دیگر با من دوست نیستند چون فکر می کنند من معنی زندگی را نمی فهمم در صورتیکه من فکر می کنم آنها معنی زندگی را نمی فهمند. من آدمی نیستم که دلم بخواهد خانه داشته باشم، ماشین داشته باشم، صبح برم سر کار تا عصر، بچه داشته باشم. من از زندگی به این شکل لذت نمی برم.

س: دوست داری روزی آدم معروفی بشی؟ مثلاً یکی مثل مادر ترزا؟

ج: نه برایم مهم نیست. به این چیزها فکر نمی کنم.

س: در یک جمله نظرت را در مورد این 4 کلمه بگو:

انگلستان: کشوری پیشرفته و مدرن در سطح اول جهان.

کانادا: کشوری که وانمود می کند مردمانش رفتار دوستانه ای دارند ولی در واقعیت اینطور نیست.

هندوستان: اگر میخواهی زندگی و نگاهت به دنیا عوض بشه برو هند.

اصفهان: برای من مهمترین جای دنیاست، چون پدرم در آنجا به دنیا آمده و در آنجا آرمیده.

س: در پایان برای کسانی که این مصاحبه را می خوانند حرف یا پیامی داری؟

ج: میدانم کسی گوش نمی کنه، ولی بهترین پیام اینه که نترس از اینکه به صدای قلبت گوش کنی. اگر گوش بکنی زندگی خوبی خواهی داشت ولی اگر گوش نکنی به خودت خیانت کرده ای.


پانوشت: این خبر در وبلاگ سپهر سلیمی ، گوگل پلاس سپهر سلیمی و سایت پایگاه خبری انتخاب نیز منتشر شده است.

  • ۱
  • ۰

عکس از voanews

این مطلب یک کپی از خبریست که در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۹۵ توسط وب سایت VOA منتشر شده است، لطفا جهت مشاهده مطلب اصلی به سایت VOA مراجعه کنید.

زن بریتانیایی ایرانی تباری که برای ساخت یتیم خانه به هند رفته بود می گوید پس از آن که به قتل یک کودک متهم شد، به مدت دو سال مجبور شد در این کشور بماند.

نرگس اشتری ۲۸ ساله اصالت ایرانی دارد و در بریتانیا بزرگ شده و تحصیل کرده است. او در سال ۲۰۱۰ بنیاد پریشتان را به امید بهبود زندگی کودکان یتیم و رها شده جهان تاسیس کرد.
خانم اشتری در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و نام یتیم خانه اش را به یاد پریشتان، کودک یتیمی که در سریلانکا دید، انتخاب کرد. بنیاد پریشتان پس از تاسیس یتیم خانه ای دخترانه و سرای نگهداری از کودکان نابینا در شرق هند افتتاح شد.
به نوشته نشریه دیلی میل در سال ۲۰۱۴ یکی از کودکان ناپدید شد خانم اشتری با اتهام مواجه شد و اکنون در صورتی که اتهام ثابت شود، ممکن است به حبس محکوم شود.
نرگس اشتری در درخواستی که به زبان انگلیسی منتشر کرده از دوستان و همکارانش در بریتانیا خواسته از او حمایت کنند.
کمپین اینترنتی که به همین منظور راه افتاده نیز از نراندرا مودی نخست وزیر هند می خواهد در این پرونده دخالت کند.
اشتری می گوید تا پایان روند قانونی اجازه ترک هند را ندارد، و نگران است از محاکمه عادلانه برخوردار نباشد و از مردم می خواهد در حمایت از او نامشان را به طومار بیافزایند.
او اتهام علیه خود را رد کرده و می گوید با خدماتی که به هند کرده احساس می کند مورد خیانت قرار گرفته است.


این خبر در سایت iranianuk نیز منتشر شده است.

پانوشت : وبلاگ کمک به نرگس به هیچ خبرگزاری و خبرنگاری وابسته نیست و این مطلب صرفا یک کپی از خبر اصلیست.

پانوشت دو: جهت کمک به نرگس لطفا دادخواست اینترنتی را امضا کنید.

  • ۱
  • ۰

http://bayanbox.ir/view/1151077725118782986/pic3.jpg

عکس از اینستاگرام سپهر سلیمی

این مطلب یک کپی از نوشته های سپهر سلیمی در صفحه اینستاگرامش درباره‌ی نرگس است، در رابطه با مالکیت و حق تکثیر تصاویر اینستاگرام اطلاعی ندارم، در صورتی که مالکیت این تصاویر با اینستاگرام، فیس بوک و یا سپهر سلیمیست و از بازنشر این تصاویر رضایت ندارند لطفا از بخش نظرات اطلاع دهید که تصاویر را حذف کنم.

سپهر سلیمی: (دو هفته پیش)

نرگس تنها نیست /
حدود سه سال پیش در هندوستان با نرگس آشنا شدم، دختری زاده شهر اصفهان که در شش سالگی به انگلستان رفته بود و تا بیست و یک سالگی در انگلستان و کانادا زندگی کرده بود. نرگس در بیست و یک سالگی زندگی در غرب را رها کرد و برای کمک به کودکان و فقرا به شرق آسیا آمد و پس از مدتی جستجو در هند، فقیرترین شهر و استان را برای کار داوطلبانه انتخاب کرده بود. کلمات قدرت بیان شرایط شهری که او در آنجا کار می کرد، یتیم خانه ساخته بود، برای کودکان مرکز آموزشی ساخته بود و سعی در توانمند کردن فقرا داشت را ندارد. عشق او به کودکان فقیر، یتیم و بویژه کودکان نابینا مثالزدنی بود... در هندوستان، سرزمین عجایب، نرگس ایران یکی از عجایب هند بود... اما کار کردن یک دختر جوان در یک شهر دورافتاده در هند به مذاق خیلی از شبه ان جی اوهای آن شهر خوش نمی آمد. گروه هایی که می خواستند او نباشد تا بتوانند کمک های کلان بین المللی را به کام خود فرو ریزند... فساد اداری و روابط قبیله ای و فامیلی در شهر کوچک رایاگادا در استان ادیسا هند سرآغاز گرفتاری های نرگس بود. نرگس که هیچگاه با فساد دولتی آنجا همراه نشد و رشوه نداد بیش از پیش درگیر مشکلات ایجاد شده توسط گروه های فاسد شد. اینک باید نشان دهیم نرگس کلباسی اشتری تنها نیست. همه ما در کنار او هستیم و از دختر ایران حمایت می کنیم:

🔸براى حمایت از نرگس این پتیشن را امضا کنیم:
yon.ir/9U7U
* برای آشنایی بیشتر با نرگس اینجا را بخوانید:
yon.ir/Yquc
نشانه کانال تلگرامی حمایت از نرگس:
@helpnarges
#نرگس_تنها_نیست

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

سپهر سلیمی: (یک هفته پیش)


ایجاد نقص عضو در کودکان در میان خانواده های فقیر هندی موضوع عجیبی نیست. راهیست برای ایجاد ترحم و گدایی بیشتر. برای همین است که در هندوستان گاها گدایانی با معلولیت های عجیب دیده می شود. فقر مرز نمی شناسد، همه چیز را نابود می کند. ماجرا وقتی پیچیده می شود که فقر در کنار فساد اداری و روابط قبیله ای قرار بگیرد. این چنین می شود که نرگس اشتری، دختر ایرانی ساکن انگلستان که زندگی در غرب را رها کرده و حدود شش سال است که در هندوستان زندگی خود را وقف فقرا و بی خانمان ها و بویژه کودکان نابینا کرده درگیر ماجرایی می شود که باورش هم سخت است... این بار خانواده ای که چند سالی تحت سرپرستی او بودند معلوم نیست چه بلایی سر کودکشان آورده اند تا از او اخاذی کنند... ماجرای درد آوریست. درست در موقعیتی که انتظار داری به عنوان یک قهرمان از او تجلیل کنند، او را متهم می کنند... دنیا به کجا می رود!؟
برای دانستن بیشتر از این ماجرا مطالب این کانال تلگرام را ببینید: @helpnarges

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

سپهر سلیمی: (یک روز پیش)

نرگس تنها نیست!
یادداشت دکتر محسن رنانی عزیز برای نرگس اشتری:
سپاس نرگس و آزمون سرمایه اجتماعی ما
(در صورتی که در اینستاگرام عضو نباشید و از مرورگر برای مشاهده این صفحه استفاده کنید متن و نظرات به صورت کامل برای شما نمایش داده نمیشود، برای مشاهده کامل نظرات و متن سپهر سلیمی لطفا از صفحه سپهر سلیمی دیدن کنید، متن کامل این نوشته در پست برای حضرت نرگس ارسال شده.)

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

سپهر سلیمی: (۵۱ هفته پیش)

به مناسبت روز جهانی کودک
به یاد کودکانی که قربانیان اصلی فقر و جنگ هستند. کودکانی که در گوشه کنار این دنیا در بدترین شرایط به دنیا می آیند، در سختی زندگی می کنند و در بی خبری می میرند. به یاد همه کودکان کار. کودکان بی خانمان. کودکانی که با ایدز به دنیا می آیند...
و به یاد همه کسانی که برای کودکان تلاش می کنند. به یاد نرگس، بانوی جوان ایرانی که در فقیرترین شهر و استان هندوستان برای کودکان یتیم، فقیر و نابینا عاشقانه و خالصانه مادری می کند.
دلتنگ همه ی این آدم های خوب هستم.

  • ۱
  • ۰


عکس از کانال تلگرام ایرانیان جنوب هند

این خبر امروز در کانال تلگرام ایرانیان جنوب هند ارسال شد و همچنین به کانال تلگرام کمک به نرگس نیز بازارسال (Forward) شده است. جهت مشاهده خبر اصلی لطفا در کانال های تلگرام کمک به نرگس و ایرانیان جنوب هند عضو شوید.

"حسن نوریان سرکنسول ایران در حیدراباد هند برای پیگیری وضعیت حقوقی و کنسولی تبعه ایرانی خانم نرگس کلباسی، ظهر امروز وارد رایاگادا در ایالت اوریسا شد.
https://telegram.me/iranianinsouthindia"

بروزرسانی اول: ساعت ۶:۱۹ عصر به وقت تهران دو تصویر جدید در کانال تلگرام ایرانیان جنوب هند از بازدید سرکنسول ایران در حیدرآباد از موسسه پِریشان قرار گرفت، امیدواریم که با کمک جناب نوریان و کنسولگری ایران در هند هرچه زودتر مشکل نرگس اشتری حل شود.

تصویر بازدید امروز سرکنسول ایران در حیدرآباد از موسسه پِریشان و حمایت قضائی از نرگس کلباسی بنیانگذار این موسسه با حضور وکلای  دادگستری

بروزرسانی دوم: ساعت ۷:۴۶ عصر به وقت تهران مطلب جدیدی در کانال کمک به نرگس قرار گرفت:

سلام هموطنان و همراهان خوبم
صبح امروز جناب آقای نوریان سرکنسول محترم ایران در شهر حیدرآباد به اتفاق یک خانم وکیل به شهر رایاگادا آمدند.
در بدو ورود مورد استقبال گرم مقامات پلیس منطقه قرار گرفتند. برایم جالب بود کسانی که سالهای اخیر زندگی مرا به جهنم تبدیل کرده بودند اینگونه در برابر آقای نوریان ابراز احترام می کردند. این نشانه خوبیست از اعتبار مقامات سیاسی کشورم ایران در کشور هندوستان.
خانم وکیل که از طرف سفارت جمهوری اسلامی ایران آمده بودند و آقای نوریان گفتگوی مفصلی با وکیل من داشتند و تاکید کردند این پرونده باید در مسیر عدالت و راستی پیش برود.
پس از آن به اتفاق برای دیدن کودکان نابینایم به موکونداپور رفتیم و ساعتی در کنار بچه ها بودیم.
فردا جلسه بعدی دادگاه است و این بار سرکنسول محترم ایران و خانم وکیل در کنارم هستند. فردا نخواهم ترسید. مسیر عدالت طولانیست اما ایمان دارم که راستی پیروز خواهد شد.
ممنونم که مرا تنها نگذاشتید. مرا از دعاهیتان بی نصیب نگذارید. دوستتان دارم❤️
نرگس کلباسی اشتری
پانزده مهر, رایاگادا, اودیسا, هندوستان


بروزرسانی سوم: ساعت ۸:۳۵ عصر به وقت تهران، مطلبی در کانال تلگرام دکتر محسن رنانی درج شد که در ذیل آمده است:

آخرین گزارش از وضعیت نرگس
--------------------------------------------------------
در این چند روز اتفاقات دلپذیری افتاد که مرا به آینده «سرمایه اجتماعی» این دیار خوش بین کرد. یعنی دریافتم که هنوز «اگر بخواهیم» و اگر مشارکت کنیم و اگر عزم ملی کنیم می توانیم خیلی چالش‌ها را با سرعتی قابل توجه حل کنیم. موضوع «حاکمیت مجازی» که اخیرا در سخنرانی‌ای مطرح کرده ام امروز برایم محقق شدنی‌تر آمد.
(آن سخنرانی را می‌توانید از این‌جا بشنوید: https://telegram.me/MohsenRenani/4 ).
ظرف یک روز پس از انتشار یادداشت من با عنوان «برای حضرت نرگس»، پیام‌ها، ایمیل‌ها و تماس‌های بسیاری از ایران و هند و اروپا داشتم که برای کمک به نرگس اعلام آمادگی کردند. تماس سرکنسول ایران در حیدرآباد با من و با نرگس، در همان روز اول، موجب دلگرمی شد.
 در روز دوم (پریروز) سازمان ثبت احوال اصفهان و سپس دفتر نمایندگی وزارت خارجه در اصفهان با همکاری بی‌شائبه به سرعت اسناد هویتی نرگس را تایید و به هند ارسال کردند. همان روز پاسپورت ایرانی نرگس توسط سفارت ایران در دهلی صادر شد. یعنی دختری که از اسناد هویتی خود فقط یک کپی شناسنامه داشت، یک روزه پاسپورتش صادر شد. در همان روز سفیر محترم ایران در هند نیز با نرگس تلفنی صحبت کرد. همه این‌ها امید را به دل نرگس بازگرداند.
در این دو روز خبرنگارانی از سراسر دنیا تماس گرفتند تا خبر نرگس را پوشش دهند. جوانان ایرانی در تلگرام، اینستاگرام، و اینترنت صفحه های حمایت از نرگس را به راه انداختند و دانشجویانی از هند برای کمک به نرگس اعلام آمادگی کردند. یک گروه مستند ساز هم دارد بار می بندد که به هند برود و داستان نرگس، این الهه‌ی شفقت و راستی ایرانی را به صورت مستند بسازد.
اکنون که نرگس دارای پاسپورت ایرانی شده است سفارت ما می تواند رسما برای حمایت حقوقی از نرگس وارد شود. و امروز سرکنسول ارجمند ما در حیدرآباد خودش را همراه با یک خانم وکیل ورزیده ایرانی به «رایاگادا» رساند تا فردا در دادگاه حضور یابند و ناظر روند دادگاه باشند. یک فیلم بردار هم گرفته اند تا تحولات این روزها را ثبت کند.
توضیحات امیدوار کننده امشب جناب سرکنسول از وضعیت نرگس را می‌توانید در لینک زیر بشنوید:
https://telegram.me/MohsenRenani/12
نرگس نیز که این چند روز هر شب یک گزارش صوتی برای من فرستاده است، امشب بسیار امیدوارانه و شادمانه سخن گفت. صدای نرگس را در این جا بشنوید:
https://telegram.me/MohsenRenani/13
پیام کتبی امشب نرگس را نیز در کانال خودش در این‌جا ببنید:
https://telegram.me/helpnarges/31
اکنون یک کار باقی می ماند که امید ما را شدیدا بالا ببرد و این یک کار بر عهده ما بیکاران ولگرد تلگرامی است. آی حضرات تلگرامی، از امشب تا فردا صبح هر جور شده است به این صفحه بروید:
https://www.change.org/p/chief-minister-of-odisha-naveen-patnaik-foreigner-accused-of-murder-stop-this-inhumane-treatment-of-narges-k-ashtari?recruiter=597439661&utm_source=share_for_starters&utm_medium=copyLink
 و «طومار حمایت از نرگس» را امضا کنید. افزایش امضای این طومار، باعث می شود مقامات محلی هند متوجه حساسیت پرونده نرگس شوند و نگذارند روند دادگاه نرگس که تحت فشار قبایل و سران محلی است، به بیراهه برود.  (وقتی از تلگرام موبایل خود وارد این صفحه شدید، روی کلید قرمز رنگ پایین صفحه کلیک کنید، صفحه دیگری ظاهر می‌شود که باید نام، نام خانوادگی، نشانی ایمیل و نام شهر خود را در کادرهای مشخص شده وارد کنید و دوباره روی کلید قرمز رنگ پایین صفحه کلیک کنید و کار تمام است. بیش از یک دقیقه وقت شما را نمی‌گیرد. یادتان باشد، قرار ما پنجاه هزار امضا بوده است و اکنون فقط ۲۵ هزار امضا داریم).

نرگس دارد پاداش شفقت خالصانه خویش را می‌گیرد. در «خلوص نیت» نرگس همین بس که شش سال تمام صدها کودک نابینای هندی را تحت پوشش و حمایت خود قرار داده بود اما بسیاری از ایرانیان ساکن هند و حتی مقامات رسمی کشورمان در هند خبر نداشتند. عرفای ما گفته اند یکی از رازهای این عالم «صدق» ‌است، یعنی صدق در این عالم، گم نمی شود. هر نیکی صادقانه، حتما روزی دو صد چندان به تو بر خواهد گشت. حضرت سعدی می فرماید: تو نیکی می کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز. بگذارید در این زمانه‌ی روی و ریا، نرگس را «الهه راستی» بنامیم. من با پدرش همکار و دانش‌آموز پدربزرگش بود‌ه‌ام. می دانم که لقمه‌های این خانواده پاک بوده است. دیشب که برای نرگس نوشتم که هر وقت مضطرب شد قرآن بخواند، برایم نوشت:‌ «هر شب قرآن می‌خوانم». گریه‌ام گرفت.
آی شب زنده داران این روزها. امشب برای نرگس دعا کنید. فردا روز سرنوشت سازی است.
محسن رنانی – ۱۵ مهر ۱۳۹۵
--------------------------------------------------------
کانال تلگرامی رنانی:
https://telegram.me/joinchat/CnaZwjxLWp3MaLHg4kYHHQ

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

شخصا به تمامی خبرگزاری های ایرانی ایمیل زدم و درخواست تهیه گزارش از شرایط و فعالیت های نرگس اشتری در هند را کردم، متاسفانه تا این لحظه هیچ بازخوردی از هیچ خبرگزاری ارسال نشده! لطفا برای اثبات حقانیت نرگس از طریق بازنشر مطالب کانال تلگرام کمک به نرگس و امضای دادخواست اینترنتی اقدام کنید، و همچنین در صورت تمایل برای پیگیری جدی‌تر شرایط نرگس میتوانید با سرکنسول ایران در حیدرآباد، جناب آقای حسن نوریان تماس بگیرید.

همچنین نامه ای از طرف جناب آقای سامرند داودی از طریق آقای حسن نوریان، سرکنسول محترم کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در حیدرآباد به سفیر محترم کشور هندوستان در ایران ارسال شده است که متن آن در ذیل آمده:

ن. والقلم و مایسطرون
خدمت سفیر محترم کشور هندوستان در جمهوری اسلامی ایران
با احترام:
آرامشی خوشگوار ، از پژواک ملودی های دلنشین هندی را امانت گرفته و سردر سفارتخانه ی کشور زیبای « هند» در ایران را ( با اذن ورود امید) آماج درودهای توسعه مدار ایرانی می سازم.
جناب سفیر:
تجانس فرهنگی ایران و هند، و خوش نشینی واژگان زیبای پارسی در زبان شیوای هندی را برمنصه «دیپلماسی فرهنگی» می نشانم و در چنین نشستگاهی دیدگان جناب عالی و دولتمردان هند را به میهمانی سطوری می خوانم که آکنده از همفکری و هم کلامی در وادی فرهنگ و گستره ی دانشی است که سالها سینه ی فراخ « پیوند» را آکنده و «دو ملت ایران و هند و هند و ایران» را با ثانیه های حضور امتزاج بخشیده و می رود تا بیش از پیش به رونق روابطی منجرشود که سزاوار یکپارچگی همسایه هاست! و این همسایگی، همان نسبت فامیلی دو کشور درتعاملات سازنده ی فرهنگی و ارتباطات پررونق تجاری و بازرگانی است.
آقای سفیر:
عالی ترین ویژگی دولتمردی، حضورخرد در انسجام زمینه هاست و راستی آزمایی چنین انسجامی، به فراخور تاریخ، همان عدالتی است که قراراست با محوریت توسعه، آذین بخش دیپلماسی فرهنگ باشد. دیپلماسی فرهنگ بدین معنا که توسعه ی اذهان بگونه ای شکیل درفضای دادخواهی بنشیند و دادرسی لحظه ها را از نگاه پنجره ها به کرسی اطمینان بنشاند.
جناب سفیر:
پرستویی از ایران زمین به شوق خدمت، جامعه ی هند را چون کعبه ی آمالی به گستره ی « آرمان» نگاشته و رویایی ترین « چشم انداز» انسانی را برای هم پوشانی « فرهنگ و شعور» گلچین نموده و هم اکنون در آشیانه ی رایاگادا به پرورش و «عشق نوازی» نیازمندانی برخاسته که آینده ساز و عینیت بخش راهبردهای انسانی « هند» و شرکای استراتژیک دو هم آشیانه ی فرهنگی « ایران و هند» هستند.« نرگس» همان جوهره ی شوقی است که عاشقانه در «غریبانگی نگاه »کودکان بی سرپرست هندی به امید« ما» شدن حتی در فرامرزهای «ظهور» موج می زند. و این « ما» شدن همان شعر شعور، و خاستگاه فرهنگ دیرینه ای است که به تجانس حضور از تبار انسانی برخاسته و سناریوی تاریخی «انسجام» را در ابعاد فرهنگی آرمان دارد.
«جوهره ی شوقی» که زرین گیسوی آرزو را بپاس توسعه ی «پهناورترین قلب حضور»به مزایده ی دستها گذارده و پریشانیش را با اشک شوق کودکان نیازمند مرهم می نهد. اشک شوقی که فریاد پرآوازه ی « پسر عموهای تجانس» را در پهنه ی تاریخ ارمغان می بخشد و این شرف حضور، همان هدف از بودنی است که تمامی «مکاتب تاریخ» به آن می بالند!
آقای سفیر:
چشم های فعالین فرهنگی و اجتماعی به نگاه دولتمردانی دوخته شده که در قلب کشور هند به دفاع از « ادراک بشریت» برخیزند و لبخند « تعادل» را به « نهضت تعامل» هدیه کنند. چه نیکوست در «دادرسی نرگس» سیستم قضایی هند عالی ترین و خدشه ناپذیرترین نظارت تاریخی را اعمال کند که منطبق با واقع باشد و درعین استقلال، ماهیت دادرسی را برپایه ی اصول و موازینی بسنجد که برای فردای هند و گستره ی ایران زمین آبرو بشود.
جناب سفیر:
ایران زمین مهد شعور و هند مهد پایداری است.مگر نه این است که « گاندی» با ساده و بی پیرایه ترین جامه ی بلوغ و اندیشه ای بزرگ، آفتاب غروب نکرده ی تاریخ را به باور حریم سایه نشانید؟
درچنین کشوری با چنین اندیشمندی بزرگ، که نگاه وقاد جهانیان را به سوی « نقطه ی عطف حضور» خیره کرد ؛ انتظار دادرسی عدالت محور ناممکن نیست. اما...چنین دادرسی بزرگی گذشته از تمامی موازین حقوقی ، نیازمند فرهنگ کارآمدی است که از بطن « توسعه» نضج می گیرد.
و این توسعه؛ زمانی کارساز است که سیستم قضایی هند مدتی فرایند دادرسی سرکارخانم نرگس کلباسی اشتری را با نظارت عالیه دولت مرکزی به تاخیر بیندازد تا سازوکارهای فرهنگی و حقوقی آن فراهم گردد و سیستم قضایی هند نیز به این باور برسد که رویکردی بزرگ و دانش محور با عنوان «فرهنگ تجانس» فراروی دادرسی مشارالیها می باشد و این فرهنگ تجانس، یادآور انتظار تاریخی تمامی فعالین حوزه های فرهنگی و اجتماعی دو کشور ایران و هند است که کرده ها را به روی صفحات ماندگار تاریخ می نگارند و مدام برای « خلق آینده » می بویند.
آقای سفیر:
 پرونده ی « نرگس» یک شاخه گل غبارگرفته در «تنهایی پاییز» نیست، بهار رایاگادا هم برای فردای گرده افشانی آن، می گرید!! دو سفیر امورخارجه ایران وهند باغبانانی هستند که بایستی در امورخارجه انسانیت را سند بزنند و مالکیت تجانس دوکشور را فارغ از شخص به گوش جهانیان برسانند. انسانیتی که تجلی بخش گستره ی « پندار، گفتارو کردار» در نگاه توسعه مدارانی است که عملکرد دولتمردان دهر را بشکلی سامان مند ارزشیابی می کنند.
جناب سفیر:
بیاد داشته باشید که نتیجه ی منطقی و درست «دادگاه نرگس» می تواند همان سند تفاهمی باشدکه اگر با آینده نگاری ، سنجشگری و درپرتو تفکری استراتژیک بدان بنگریم، سرنوشت ساز و ایفاگر نقشی حیاتی در تدوین راهبرد « توسعه مشترک ایران و هند» و انسجام بخشی تجانس فرهنگی  در سرزمین اطمینان خواهد بود.
با نهایت سپاس، پیرچهر غبارگرفته ای از ایران زمین : سامرند داودی،
تهران بزرگ، چهارشنبه، چهاردهم مهرماه یکهزار و سیصدو نود و پنج هجری شمسی»
رونوشت:
1. نمایندگان معزز مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی ایران، مستدعی است این نامه را از تریبون مجلس قرائت فرمایید.
2. شورای محترم بازرگانی ایران و هند بشرح متن جهت استحضار
3.سرکنسول محترم کنسولگری جمهوری اسلامی ایران درحیدرآباد

-------------------------------------------------------------------------

با سلام و تقدیم احترام
بدین وسیله به استحضار هموطنان گرامی می رساند فایل pdf  « نرگس نامه ای خدمت سفیرمحترم کشور هند در جمهوری اسلامی ایران» در ساعت 12:40 روز پنج شنبه 1395/7/15 توسط اینجانب؛خدمت سرکنسول محترم کنسولگری ایران در حیدرآباد جناب آقای حسن نوریان ( به پست الکترونیک ایشان: h.nourian@mfa.gov.ir) ارسال شد.
باسپاس.
سامرند داودی
ایران، تهران-1395/7/15